4:13 بعد از ظهر
آرزو ....
آرزو دارم کنار تو باشم بنشینیم کنار ساحل عشق مرگ شب را تماشا کنیم شب سیاهی و جدایی را
نیست دریایی اگر تو نباشی و اگر تو نباشی نیست ساحل عشق
آرزو دارم هستی را وزن کنم و با تو بودم را احساس کنم دریای وجود م متلاطم امواج تو و از هوای عشق
توسط
سبد نور چشمان تو را تمنا باید کرد
در ذهن اگر نیافرینمت می میرم
از شاخه اگر نچینم ت می میرم
ای عادت چشمای بی حوصله ام
یک روز اگر نبینم ت میمیرم
آبی تر از آنیم که بی رنگ بمیریم.... از شیشه نبودیم که با سنگ بمیریم.... تقصیر کسی نیست که اینگونه غریبیم.... شاید که خدا خواست که دلتنگ بمیریم... . از لطفی که داشتید بسیار متشکرم
نظرات شما عزیزان: